1400/06/09٠٧:٤٩
گفت و گو با نویسنده کتابی که سرطان را شکست داد
پرستاران با هنرشان امید زندگی را به من برگرداندند
بسیاری از بیماران از جمله افراد مبتلا به سرطان به علت ترس از بیماری دچار ناامیدی می شوند. اما جنگیدن با بیماری امید و انگیزه می خواهد، امیدی که پرستاران با توانایی، هنر و تلاش خستگی ناپذیرشان به بیماران هدیه می کنند.
به گزارش روابط عمومی سازمان نظام پرستاری؛ سرطان نام ترسناکی دارد اما زیستن با این بیماری که حالا به مدد پیشرفت های پزشکی درمان پذیر است آن قدرها هم ترسناک نیست. این را آنهایی که تجربه ابتلا به این بیماری و بهبود را پس از درمان دارند بهتر درک می کنند.
کبری علیزاده بانوی 40 ساله که توانست با کمک پرستاران و پزشکان بر بیماری سرطان پیروز شود، کتاب خاطرات خود را به نام «با من همراه شو» نوشته است. با این بانوی اهوازی، به گفت و گو نشستیم که با هم می خوانیم:
واکنش شما وقتی متوجه بیماری خود شدید چه بود؟
در سن 37 سالگی متوجه شدم بیماری سرطان دارم، اوایل دیدگاهم به این بیماری فقط مرگ بود، شاید این نگاه، به خاطرمرگ خواهرم بود که به علت همین بیماری فوت شد. من از نزدیک شاهد روزهایی بودم که خواهرم فقط درد داشت و درد... شاهد روزهایی بودم که جز گریه نمی توانست کاری بکند. طبیعی بود در ابتدای این بیماری بترسم و چیزی جز مرگ برای آینده خودم تصور نکنم .
در کمال ناباوری وقتی متوجه شدم جواب آزمایش پاتولوژی من هم مثبت است و به سرطان مبتلا شده ام. نتوانستم بدون هیچ گونه تلاش و جنگیدن شکست را بپذیرم و منتظر مرگ باشم. شاید یکی از دلایلی که محکم و استوار برای مقابله با این بیماری جنگیدم. وجود پسر 10 ساله و دختر 7 ساله ام بود. حس مادری تنها حسی قوی و علت و انگیزه من برای مبارزه سرسختانه با این بیماری شد.
چه کسی در مبارزه با این بیماری همراهیتان کرد؟
از وقتی فهمیدم به این بیماری مبتلا شده ام. سه روز طول کشید تا با خودم کنار بیایم و اعتماد کنم که انتهای سرطان مرگ نیست و معالجه را شروع کنم. همسرم در تمام این مسیرهای پر از استرس همراهیم کرد. روزهایی که خسته می شدم امیدگر تمام خستگی و ناملایمتی هایم شده بود. شاید اگر او کنارم نبود انگیزه مبارزه ام این قدر سرسختانه نمی شد.
ازچه زمانی نوشتن کتاب را شروع کردید؟
یک سالی از بیماری ام می گذشت، با تمام دردها و رنج های من اطرافیان هم درد می کشیدند. برای آنکه آنان ناراحت نشوند، تصمیم گرفتم بنویسم و تمام روزهای سختم را با نوشتن آرام کنم. نوشته هایم تبدیل شد به کتاب « با من همراه شو» کتابی که از سختی روزهای بیماریم تا مهربانی پرستارانی که همیشه برای من امید بخش بودند می گوید.
در کتاب « با من همراه شو»از نقش پرستاران در بهبود بیماریتان گفته اید، برایمان توضیح می دهید؟
واقعا باید کار و فداکاری پرستاران را از نزدیک مشاهده کرد، ایثار و مهربانی این عزیزان در گفتن و چند سطر نوشتن نیست و نخواهد بود. زمان هایی که برای شیمی درمانی به بیمارستان می رفتم، و روزهایی که در بیمارستان بستری می شدم. پرستاران و پزشکان خیلی تسکین دهنده روحیه ام بودند و باعث می شد درد را در همان لحظه فراموش کنم.
پرستاری واقعا هنر است، وقتی محیط خشک و پر از نا امیدی را پرستاران با لبخند، مهربانی، شوخی و... به مکانی پر از امید تبدیل می کند. وقتی بعضی پرستاران حتی از زمان های استراحت خود دریغ می کنند، تا کنار بیماران باشند. تمام این از خود گذشتگی ها، ناشی از هنر آنهاست هنری که تنها می توان در پرستاران مشاهده کرد.
چه توصیه ای به بیماران مبتلا به سرطان دارید؟
فقط نترسند. اسم سرطان خیلی تلخ و سنگین است به محض اینکه فرد بیمار آن را می شنود، مثل این است که سقف روی سرش خراب شده باشد. نام سنگین این بیماری آدم را اذیت می کند فقط نباید بترسیم. آن چیزی که انسان فکر می کند بسیار قوی تر از اوست آدم را از پا در می آورد اما ما آدم ها در مواجهه با مشکلات مختلف و موقعیت های مختلف می فهمیم که چقدر توانایی داریم.
گفتگو از مهدیه اسلامی؛ خبرنگار سازمان نظام پرستاری
نام : | |
ايميل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر را وارد کنید: | |